میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی ر...
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۶مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ترسم که اشک در (بر) غم ما پردهدر شود وين راز سر به مهر به عالم سمر شود گويند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود وليک به خون جگر شود خواهم شدن به ميکده گريان و (عذرخواه) دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود از هر کرانه تير دعا کردهام روان باشد کز آن ميانه يکی کارگر شود ای جان حديث ما بر دلدار بازگوی ليکن چنان مگو که صبا (پردهدر) را خبر شود از کيميای مهر تو زر گشت روی من آری به يمن لطف شما خاک زر شود در تنگنای حيرتم از نخوت رقيب يا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غير حسن ببايد که تا کسی مقبول طبع مردم صاحبنظر شوداین سرکشی که در سر سرو بلند توستکی با تو دست کوته ما در کمر شودحافظ سر از لحد به در آرد به پای بوسگر خاک او به پای شما پیسپر شودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
--------
1:12:09
ساقی حديث سرو و گل و لاله میرود ۲۲۵
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۵مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ساقی حديث سرو و گل و لاله میرود وين بحث با ثلاثهی غساله میرود می ده که نوعروس (سخن) چمن حد حسن يافت کار اين زمان ز صنعت دلاله میرودباد بهار میوزد از (بوستان) گلستان شاه و از ژاله باده در قدح لاله میرودخویکرده میخرامد و بر عارض سمناز رشک روی او عرق ژاله میروداز ره مرو به عشوهی دنيا که اين عجوز مکاره مینشيند و (مختاله) محتاله میرودآن چشم جادوانهی عابدفريب بين کش کاروان سحر ز دنباله میرود طی مکان ببين و زمان در سلوک شعر کاين طفل يک شبه ره يک ساله میرودشکرشکن شوند همه طوطيان هند زين قند پارسی که به بنگاله میرود حافظ ز شوق (صحبت) مجلس سلطان غياث دين غافل (خامش) مشو که کار تو از ناله میرودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
--------
1:13:51
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود ۲۲۴
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۴مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بیخبر نروددلا مباش چنين هرزهگرد و هرجایی که هيچ کار ز پيشت بدين هنر نرودبه تاج هدهدم از ره مبر که باز سپيد چو باشه (ز کبر) در پی هر صيد مختصر نرودمن گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود طمع در آن لب شيرين نکردنم اولیست ولی چگونه مگس از پی شکر نرود؟ سواد ديدهی غمديدهام به اشک مشوی که نقش خال توام هرگز از نظر نرود ز من چو باد صبا بوی خود دريغ مدارچرا که بی سر زلف توام به سر نرودمکن به چشم حقارت نگاه در من مست که آبروی شريعت بدين قدر نرود تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری وفای عهد من از خاطرت (مگر) به در نرود سياهنامهتر از خود کسی نمیبينم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود بيار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آن که ز مجلس سخن به درنرودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
--------
1:06:34
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود ۲۲۳
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود از دماغ من سرگشته خيال (رخ دوست) دهنت به جفای فلک و غصه دوران نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند تا ابد سر نکشد و از سر پيمان نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسکين من است برود از دل من و از دل من آن نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود گر رود از پی خوبان دل من معذور است درد دارد چه کند کز پی درمان نرود هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان دل به خوبان ندهد و از پی ايشان نرودشعر به گمان نزدیک به یقین متعلق است به ناصر بخارایی شاعر و عارف همدورهی حافظ که در شیراز و بغداد و تبریز زیسته و بیست سال پیش از جناب حافظ درگذشتهSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
--------
1:09:15
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود ۲۲۲
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۲فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن از سر کوی تو هر کو به ملالت برود (اعنات) نرود کارش و آخر به خجالت برود کاروانی که بود بدرقهاش (لطف) حفظ خدای به تجمل بنشيند به جلالت برود سالک از نور هدايت (طلبد) ببرد راه به دوست که به جایی نرسد گر به ضلالت برود(چون به جایی برسد گر به ضلالت برود) ای دليل دل گمگشته خدا را مددی که غريب ار نبرد ره به دلالت برود کام خود (گِرویی) آخر عمر از می و معشوق بگير حيف اوقات که يک سر به بطالت برود حکم مستوری و مستی همه بر (عاقبت است) خاتمتست کس ندانست که آخر به چه حالت برود حافظ از چشمهی حکمت به کف آور جامی بو که از لوح دلت نقش جهالت برودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستمТавсифи сонетхои Хофиз